لنالنا، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره

لنای من دنیای من

باز هم سفر با دردونه ی من

نازنین بی همتای من بعد تولدت باز هم رفتیم سفر استانبول. اولین بارت بود سوار هواپیما شده بودی.درسته خیلی سر و صدا کردی ولی من انتظارم فراتر از اون بود. فدای خودت و دردسرات و گریه کردنات و نق زدنات بشم من خودم. کاش  دست من بود همه چیز و دنیا را به پای ت می ریختم.   علاقه ی شدیدی به تلفن پیدا کرده بودی ناز نازی من سوار کشتی بودیم اینجا همه ازت عکس می گرفتن بس که نازیییییییییییی داریم میریم جزیره سقوط موبایل از دست لنا جون مشغول کنکاش!!!!!!! لنای خسته ی خسته     ...
8 بهمن 1391

عاشقم...

عاشقم! عاشق اون وقت هایی که تازه از خواب بیدار شدیو محض دیدن من،خنده می کنی زیبا زیبا عاشق اون وقت هایی که می نشونمت روی پام تا بهت شیر بدم،صداهایی در میاری از سر ذوق،از سر خواستن که همه ی وجود م تو می شه. عاشق اون وقت هایی که تا می ذارمت،گریه می کنی ...! عاشق اون دست هایی که باز می کنی به سمت من... عاشق اون وقتهایی که بغل کسی جز من ،آروم ت نمی کنه عاشق اون وقت هایی که بهم زل می زنی و مهربون نگاهم می کنی آخ که چقدر دوست دارم این نگاهت رو عاشق اون وقت هایی که تو بغلمی و یه عالمه بوسه ی آروم می کنمت،و انگار خودت هم غرق لذتی... عاشق اون " میم " آخر دختر م ،لنا م ؛ که تو را می کند برای من ! همین!   عکس های...
8 بهمن 1391

راه رفتن

وااااااااااای که هرچه بگویم ,بنویسم , بسرایم... کم است برای این کار تو عزیز پاکم فرشته ی من: تو عادت داری به دل شاد کردن ما, من و بابات, عزیز من گل گندم مامان مامان به فدای موهای خوشگلت ,که تار تارش را عاشقم امروز راه رفتی... درست در 1 سال و 1 روزگی چه چیز زیباتر و شیرین تر از این برای منه مادر چه بگویم که باز هم کلمات کم اند برای بیان احساسم چه بگویم از تو که همه چیز تمامی , تمام 3 قدم برداشتی , دخترک من قدم هایت محکم،راست،استوار برای ت آرزو می کنم ،همیشه راهی هموار و پر از برکت دوستت دارم صاحب دل و قلبم ...
2 بهمن 1391

تولد تو...

کودک آسمانی من: عاشقانه ای نوشته ام,سراسرتو امروز... عجب روزی است, سالروز آغاز تو,آغاز بودنت,آغاز آمدنت... عجب روزی است,امروز دخترم پر از شوقم برای امروزت, برای تولد ت ... برای 1 ساله شدنت برای مادرشدنم,پدرشدن پدر بی مثالت آخ که هرچه در وصف آن روز بگویم و بنویسم,نمی توانم آنچه را که باید... اصلا کلمات همه فرار می کنند, کم اند برای نوشتن از امروز تو حال امروزم را فقط باید مادر باشی تا بفهمی! امروز من پر از احساسات دوگانه ام: دلتنگ ام برای عشق بازی های گذشته مان و بی تاب عاشقانه های نیامده مان! بی تاب با تو بودنم بی تاب با تو ماندن! امروز من پر از احساسات ناب ام... امروز اولین روزی است که تو آن را دو ...
2 بهمن 1391
1